دیروز خسته بودم کلاسم داشتم گفتم توروخدا سروصدانکنید نیم ساعت وقت دارم بخوابم.بابا اومد کنارم دم تخت نشست.فهمیدم شیطنتش گل کرد.گفتم چته؟گفت قول میدم سروصدا نکنم.تاخوابم برد یکی زد تو سرم پریدم بالا کم مونده بود بچسبم به سقف؟؟؟؟؟؟گفت خواستم بیدار بشی یه سوال دارم.خیلی خوشحالی بابات خوشگل و خوشتیپه نه؟؟؟؟؟دلم میخواست سرمو بکوبم تو دیوار...!!!